مبداء تاريخ ؟

مبداء تاريخ ؟

مبداء تاريخ ؟
نظر دانشمندان اسلامى
ابن خيشمه مى گويد ((چون آدم از بهشت هبوط كرد و فرزندانش در زمين پراكنده شدند، اين جريان مبداء تاريخ بود... تا آنگاه كه خداوند نوح را به رسالت مبعوث كرد، پس مردم مبداء تاريخ را بعثت نوح قرار دادند... و پس ‍ از طوفان نوح تا آتش ابراهيم ، مبداء تاريخ طوفان نوح بود... و فرزندان اسحاق مبداء تاريخ را از آتش ابراهيم تا بعثت يوسف و از بعثت يوسف تا بعثت موسى و از بعثت موسى تا بعثت سرورمان رسول اكرم كه درود خدا بر او باد، گرفتند. و اما فرزندان اسماعيل ، مبداء تاريخ را از به آتش افكندن ابراهيم تا بناى كعبه تا آنگاه كه پراكنده شدند، گرفتند. از آن پس ، هر كسى از آن قوم كه از تهامه بيرون مى رفت ، آن را مبداء تاريخ مى گرفتند تا كه لوئى بمرد.
از مرگ لوئى تا حادثه اصحاب فيل ، مبداء تاريخ مرگ لوئى بود. و از حادثه فيل به بعد تا قبل از هجرت پيامبر اسلام (ص )، مبداء تاريخ عام الفيل بود. تا آنكه مبداء تاريخ را هجرت رسول اكرم (ص ) از مكه به مدينه گرفتند.))(21)
تاريخ اسلام و مبداء آن
((ابن عساكر)) مى گويد: ((رسول اكرم (ص ) در روز ورود به مدينه (ربيع الاول ) امر به نوشتن تاريخ فرمودند.))
((يعقوب بن سفيان )) مى گويد: ((نگارش تاريخ در اسلام از روز ورود پيامبر (ص ) به مدينه است )). ((ابن عساكر)) اين قول را تائيد مى كند و مى افزايد كه مشهور است كه ((عمر بن خطاب )) دستور نگارش تاريخ را داده است .
((سيوطى )) با ارائه سندى مى گويد: ((هنگامى كه ((پيامبر)) (ص ) به نصاراى نجران نامه اى نوشتند، بر اساس تاريخ هجرى نوشتند و به ((على )) (ع ) دستور دادند كه تاريخ نامه را بنويسند و ايشان هم سال پنجم هجرى را مبداء تاريخ قرار داده و نوشتند.)) و اين نشان مى دهد كه ((عمر بن خطاب )) در تعيين مبداء تاريخ دخالتى نداشته است .
((بخارى )) مى گويد: ((عمر پرسيد تاريخ را از چه زمانى بنويسم ؟ براى اين كار مهاجرين را گرد آورد. على عليه السلام به او گفت : تاريخ را از روز هجرت پيامبر (ص ) بنويس .)) در همين رابطه ((ابن عساكر)) مى نويسد: ((ابو موسى الشعرى به عمر نامه اى نوشت كه نامه هاى تو تاريخ ندارد، پس تاريخ بگذار. عمر در اين باره با افرادى مشورت كرد. بعضى گفتند: بر اساس بعثت پيامبر (ص ) و برخى گفتند: بر اساس وفات رسول خدا (ص ). عمر گفت : نه ، بر اساس هجرت ايشان تاريخ را مى نويسم ...)).
بخارى مى گويد: ((قراردادى به دست عمر دادند كه تاريخ آن ماه شعبان بود. عمر گفت : كدام شعبان ، اينكه در آنيم يا آنكه گذشته و يا آنكه هنور نيامده است ؟ سپس عمر به اصحاب پيامبر گفت : چيزى را براى مردم قرار دهيد كه با آن تاريخ را بدانند. بعضى از ياران گفتند: بر اساس تاريخ روم بنويسيد. عمر گفت : تاريخ روم طولانى است ، زيرا آن تاريخ از عصر ذوالقرنين آغاز شده است . برخى گفتند: بر اساس تاريخ پارسيان باشد. عمر گفت : پارسيان نيز هر پادشاهى از آنان كه به سلطنت مى رسد، تاريخ پيشين را فرو مى افكنند. آنگاه نظر همگى بر آن قرار گرفت كه تاريخ را بر اساس((هجرت )) كه ده سال از آن زمان مى گذشت ، بنويسند. لذا بر اساس ‍ هجرت رسول اكرم ، مبداء تاريخ اسلام تعيين شد كه تا اين زمان باقى و استوار است .))(22)
...
از اين اقاويل كه بگذريم ، در اين ميان آنچه مهم است ، بنيان تاريخ است كه بر گامهاى استوار انسان بنا نهاده شده ؛ يعنى كه انسان علت غائى تاريخ است . و چنين مى نمايد كه تاريخ به مثابه يك كل حقيقى است كه اديان و مذاهب و عقايد و آراء بشرى علت فاعلى آن هستند، چرا كه بخشى از حوادث خاستگاهى فكرى عقيدتى دارند كه طبعا براى شناخت آن حوادث بايد مصدر آن را شناخت و اين مهم مستلزم يك كار تحليلى است و نه نقلى .
تاريخ نقلى كارش همان نقالى است و احيانا گرفتن پندى و دادن اندرزى ! آنچه سرنوشت ساز است ، بيان تحليلى است كه البته رسالتى بس عظيم است و دانش گسترده و بصيرت و بينائى ژرفى را مى طلبد.
كتاب شناسى
خواننده براى دريافت دقيق تاريخ و مباحث آن ر. ك منابع اصلى به فارسى : ادوارد هالت كار / تاريخ چيست ؟ ترجمه حسن كامشاد. تهران . خوارزمى . چاپ دوم . 1356.
كارل پوپر/ فقر تاريخيگرى ترجمه احمد آرام . تهران . خوارزمى . چاپ اول . 1350.
هگل / عقل در تاريخ . ترجمه حميد عنايت . تهران . دانشگاه آريامهر. 1356.
ويل وارى يل دورانت / درسهاى تاريخ . ترجمه احمد بطحائى .
تهران . كتابهاى جيبى . 1350.
دكتر على شريعتى / تاريخ تمدن . م . آ. 11 و 12. تهران . 1359.
دكتر زرين كوب / تاريخ در ترازو. تهران . امير كبير. چاپ دوم . 1362.
دكتر شريعتى / اسلام شناسى . م . آ. 30. تهران . 1364.
دكتر شريعتى / انسان . م .آ 20. تهران . 1361.
دين و مذهب ؛ تعاريف ، ديدگاهها
پيدايش دين و مذهب در جوامع بشرى
روايات مذهبى (عهد عتيق و جديد و قرآن ) و آثار به دست آمده از كهن ترين دوران حيات بشر، همه حكايت از ديندارى انسان مى كنند. روانشناسى تاريخى انسان نشان مى دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه اى بى دين و بى عقيده نبوده است ؛ اشكال پرستش در كليه ادوار تاريخ همين را ثابت مى كند. بنابراين اگر ما تاريخ تكامل انسان را به دو دوره يا مرحله كلى تقسيم كنيم ، در مى يابيم كه : در دوره تكامل عضوى كه مرحله بدوى حيات انسانى است . بشر معقتد، متدين و صاحب عقيده بوده است . درخششعصر ديندارى انسان از مرحله اى است كه تكامل مغزى يا عقلى انسان آغاز مى شود. و همين مرحله ، آن دوره اى است كه گزارشهاى مذهبى سخن از حضور پيامبران دارند.
با نگاهى به داستان آفرينش در قرآن ، مى توان دريافت كه قدمت انسان در زمين بسيار طولانى است . اين واقعيت را مى توان از پرسش و پاسخ فرشتگان و خداوند دريافت . روايات مذهبى شيعه نيز همين را مى رساند. آنجا كه امام على بن ابيطالب (ع ) در پاسخ به اين سوال كه : آيا قبل از پدرمان آدم ، آدم ديگرى هم در زمين زيسته است ، فرمود:
اگر انسان از اكنون تا قيامت هم به شمارش آدم هاى قبل از پدرمان آدم بپردازد، نخواهد توانست تعداد آدم هاى قبل از آدم را احصا كند. و اين ، قدمت حضور انسان در زمين را مى رساند و در نتيجه ، پيشينه پرستش و عقايد انسان را بيان مى كند. و از همين رو است كه :
((هنرى لوكاس )) مى گويد: ((دين پيچيده ترين عنصر فرهنگ ابتدائى انسان است ...
و پيداست كه همه مردم اوليه گونه اى اعتقاد دينى داشته اند و انسان اوليه مانند بازماندگانش به نيروى راز آلودگى كه نگاه دارنده زمين ، آسمان و سراسر زندگى او است ، عميقا احساس وابستگى مى كرد. انسانهاى ابتدائى عموما به نيروهاى فرا طبيعى باور داشته و بسيارى از عادتهاى فرهنگى آنان از اينگونه گرايشهاى ماوراء طبيعى سرچمشه گرفته است . انسان نخستين با موجودات اطراف خود چنين نجوا مى كرد:
من ده ساله بودم ، به زمين ، آسمان ، رودخانه ها و جانوران اطرافم نگاه مى كردم و نمىتوانستم بفهمم كه اينها را كدام نيروى بزرگ تر ساخته است . به قدرى نگران فهماين موضوع بودم كه از درختها و بوته ها سوال مى كردم . پندارى گلها به من خيره شدهبودند. مى خواستم از آنها بپرسم : شما را چه كسى آفريده ؟ به سنگهاى خزه پوشنگاه مى كردم كه بعضى به شكل انسان بودند. اما اينها نمى توانستند جواب مرا بدهند.پس از چندى خواب ديدم . يكى از همين سنگهاى كوچك به خوابم آمد و گفت : آفريدگارهمه چيز واكان تانگاه خداى يكتا است ))(23)
معنى دين و مذهب و اشاره اى به طبقه بندى آنها
معنى و مفهوم ؛
واژه ((دين )) لفظ مشترك آريائى و سامى است .
محققان لفظ دين را در آثار سه قوم ديده اند:
1
در لغت آرامى (لغت اقوام ساكن شمال بين النهرين ) به معناى ((حكم و قضا)) به كار گرفته شده است .
2
در لغت عرب به معناى ((رسم و عادت و شريعت )) آمده است .
3
در ((اوستا)) دين به معناى ((شريعت و مذهب )) آمده است . و در اصطلاح عرف ، دين شريعتى است كه به وسيله يكى از فرستادگان الهى يا مدعيان نبوت آورده شده است .(24)
((دين )) كلمه اى است عربى كه در زبانهاى سامى (عبرى و آرامى ) نيز به كار رفته و به معناى ((قضاوت و تاریخی , ,
:: برچسب‌ها: مبداء تاريخ ؟"نظر دانشمندان اسلامى ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد احمدی
تاریخ : پنج شنبه 12 بهمن 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: